«ایده‌آلیسم» چیست و چه انواعی دارد؟

ایده‌آلیسم دیدگاهی است که می‌گوید واقعیت در بنیاد خود ماهیتی ذهنی دارد و این دیدگاه درست در تقابل با فیزیکالیسم قرار می‌گیرد. اما استدلال‌های ایده‌آلیسم کدامند؟

جهان‌بینی کنونی ما به شکل عمیقی از فیزیک تأثیر گرفته؛ علمی که کمابیش همه‌چیز را توضیح داده، جز ذهن. در حالی‌که بیشتر مردم جهان را «فیزیکی» می‌دانند، هنوز بر سر این‌که ذهن هم کاملاً فیزیکی است یا نه، اختلاف‌نظر زیادی وجود دارد. 

با افول دیدگاه دوگانه‌انگارانه، یافتن راه‌حلی یگانه‌انگارانه برای این مسئله به یکی از اهداف اصلی فلسفه ذهن بدل شده است. اما آیا ایده‌آلیسم می‌تواند راه‌حل قابل‌قبولی برای این معما باشد؟ 

ایده‌آلیسم چیست؟ 

1

در حالی‌که ایده‌آلیسم از دوران باستان در فلسفه غرب حضور داشته و بعدها به‌ویژه با آثار برکلی شناخته شد، آن زمان هنوز با عنوان و ساختار امروزی «ایده‌آلیسم» مطرح نبود. نخستین تعریف مدرن از ایده‌آلیسم توسط کریستین وولف (Christian Wolff) در سال ۱۷۲۰ ارائه شد، وقتی که او میان یگانه‌انگارها و دوگانه‌انگارها و همچنین میان ماده‌گرایان و ایده‌آلیست‌ها تمایز قائل شد. 

در این چارچوب مدرن، ایده‌آلیسم به دو نوع اصلی تقسیم می‌شود: ایده‌آلیسم معرفت‌شناختی (Epistemological Idealism): باور دارد که هرچه وجود دارد یا دست‌کم هرچه می‌توانیم بدانیم، تنها تجربه‌ی ماست. ایده‌آلیسم متافیزیکی: (Metaphysical Idealism) معادل ذهنیِ ماده‌گرایی است و می‌گوید جهان در بنیاد خود از «ماهیت ذهنی» ساخته شده است. 

تفاوت میان این دو باید روشن باشد: دومی ویژگی‌های واقعیت بیرونی را توصیف می‌کند، در حالی‌که اولی می‌گوید تنها واقعیتی که به‌راستی می‌توانیم «بشناسیم»، همان ذهن خود ماست. یکی بر ماهیت بنیادین واقعیت جهان تمرکز دارد و دیگری بر ماهیت شناخت ما از آن، تفاوتی شبیه تمایز میان رئالیسم و ضدرئالیسم. 

گرچه این تمایز امروزه رایج است، ایده‌آلیسم بیشتر با ضدرئالیسم یکی گرفته می‌شد و به همین دلیل در قرن بیستم مورد حمله قرار گرفت و محبوبیتش را از دست داد. 

بااین‌حال، خود ایده‌آلیسم لزوماً موضعی درباره واقعیت جهان اتخاذ نمی‌کند. بیشتر ایده‌آلیست‌ها در گذشته دیدگاهی معرفت‌شناختی داشتند، اما امروزه گرایش بیشتری به دیدگاه متافیزیکی دارند.  ایده‌آلیسم همواره نه در برابر رئالیسم، بلکه در برابر ماده‌گرایی تعریف می‌شود، به‌ویژه در مباحث ذهن و بدن که هدف آن درک رابطه‌ی میان تجربه‌ی ذهنی و جهان عینی است. 

ایده‌آلیسم معرفت‌شناختی

2

کوری هدایتگر کور دیگر، اثر پیتر بروگل بزرگ، ۱۵۶۸

ایده‌آلیسم معرفت‌شناختی بر این باور است که ذهن ما مرز نهایی شناخت را تعیین می‌کند، زیرا هیچ‌یک از ادراکات ما مستقیم از جهان بیرونی ناشی نمی‌شود. ذهن ما واقعیت را به شکل کامل شکل می‌دهد، بنابراین نمی‌توانیم بدانیم آیا چیزی در بیرون وجود دارد یا نه.  از این‌رو، ایده‌آلیسم معرفت‌شناختی در سطح متافیزیکی ضدرئالیست است.  این دیدگاه مانند «خودانگاری» ادعا نمی‌کند که هیچ‌چیز خارج از آگاهی وجود ندارد، بلکه تنها می‌گوید آن جهان بیرونی ناشناختنی است. به بیان دیگر، این همان اصل معروف ایده‌آلیسم است: «واقعیتِ مستقل از ذهن ممکن نیست.» 

ایمانوئل کانت در ایده‌آلیسم استعلایی، دیدگاهی مشابه دارد، با این تفاوت که او یک ادعای متافیزیکی به پایه‌ی معرفت‌شناختی خود اضافه می‌کند و می‌گوید که در واقع یک جهان واقعی وجود دارد. با این حال، ما تنها آن را از راه جهان پدیداری تجربه می‌کنیم؛ یعنی همان‌گونه که برای ما به‌نظر می‌رسد، نه آن‌گونه که هست، واقعیت مستقل از ذهن، یا نومن، جهان چیزی که خودِ واقعیت مستقل از ذهن است. این نوعی ایده‌آلیسم معرفت‌شناختی است که با افزودن واقع‌گرایی متافیزیکی همراه شده، امری که با ادعای دیدگاه پیشین در تضاد است. 

مشکلات ایده‌آلیسم معرفت‌شناختی

3

شکاکیت سنت توماس، اثر کاراواجیو

اگرچه شهودی به‌نظر می‌رسد که شناخت ما از راه حواس و تجربه حاصل می‌شود، اما ادعای این‌که هیچ‌گونه واقعیت مشترک میان ذهن‌ها وجود ندارد، کمتر پذیرفتنی است.  افزون بر این، این دیدگاه با شکاکیت‌های افراطی (مانند فرضیه‌ی نابغه‌ی شیطانی دکارت یا جهان ماتریکس) هم‌مرز می‌شود؛ فرضیه‌هایی که گرچه قابل تصورند، هیچ قدرت تبیینی ندارند.  ایده‌آلیسم معرفت‌شناختی نمی‌تواند توضیح دهد که چرا چیزها آن‌گونه هستند که هستند یا چرا ما دچار خطا و توهم می‌شویم.  در نتیجه، اتخاذ چنین دیدگاهی که لایه‌ای اضافی بر واقعیت می‌افزاید بدون اینکه چیزی به توضیحات اضافه کند، بی‌فایده به‌نظر می‌رسد. 

ایده‌آلیسم متافیزیکی

4

عکسی از دیوید چالمرز، اثر دنی گولکمن، ۲۰۲۱

دیدگاه متافیزیکی اینست که واقعیت بر پایه‌ی حالات ذهنی عمل می‌کند، نه حالات فیزیکی؛ به بیان دیگر، جهان در اساس خود ذهنی است. این همان دیدگاه واقع‌گرایانه‌ی ایده‌آلیسم است که واقعیت را وابسته به ذهن می‌داند، به این معنا که حالات ذهنی آن را تشکیل می‌دهند. این حالات ذهنی می‌توانند در سطوح مختلف تحقق یابند. 

با استفاده از چارچوب دسته‌بندی چالمرز، می‌توان ایده‌آلیسم متافیزیکی را بر پایه سطحی که حالات ذهنی در آن تحقق می‌یابند، طبقه‌بندی کرد: 

  • سطح کیهانی: حالات ذهنی به خود جهان نسبت داده می‌شوند که می‌تواند به شکل آگاهی یا ذهن کیهانی ظاهر شود. جایگزین دیگر، موجودی کیهانی مانند خداست که محل تجلی حالات ذهنی باشد. 
  • سطح میکرو: حالات ذهنی در سطح ذرات بنیادین، مانند الکترون‌ها یا کوارک‌ها، تحقق می‌یابند. 
  • سطح ماکرو: حالات ذهنی به‌طور خاص در سامانه‌های پیچیده مانند حیوانات ظهور می‌کنند. 

راه سادۀ فهم ایده‌آلیسم متافیزیکی اینست که آن را همتای ذهنی فیزیکالیسم بدانیم که می‌تواند به همان صورت یگانه‌انگار (ضعیف یا قوی) باشد. این دیدگاه می‌تواند به‌راحتی جایگزین فیزیکالیسم کنونی شود و با فلسفه علم تغییر اندکی داشته باشد، زیرا با طبیعت‌گرایی سازگار است. با این حال، ایده‌آلیسم مشکلات خاص خودش را هم به همراه دارد. 

ایده‌آلیسم متافیزیکی همواره با باور به یگانه‌انگاری همراه است، اما تمایلی به راه‌حل‌های یگانه‌انگارانه مسئله ذهن-بدن در فیزیکالیسم ندارد. این دیدگاه همچنین با همه‌ذهن‌انگاری قابل‌قیاس است، رویکردی که هر چیزی را دارای نوعی ویژگی ذهنی می‌داند. این امر اجازه می‌دهد ایده‌آلیسم هم در چارچوب ذهنی و هم ماده‌گرا عمل کند. 

مشکلات ایده‌آلیسم متافیزیکی

5

عکس مجسمه اتم در بروکسل

مشکلات ایده‌آلیسم متافیزیکی را می‌توان در سه سطح بررسی کرد: 

  •  ایده‌آلیسم میکرو با مسئله‌ی تعریف ذرات بنیادین روبه‌رو است اگر نتوانیم کوچک‌ترین واحدهای واقعیت را مشخص کنیم (مثلاً در نظریه ریسمان)، تخصیص ویژگی ذهنی به آن‌ها خودسرانه می‌شود. بزرگ‌ترین چالش آن هم مسئله ترکیب‌پذیری است: چگونه حالات ذهنی ذرات به تجربه‌های آگاهانه‌ی انسان تبدیل می‌شوند؟ 
  • ایده‌آلیسم کیهانی با مشکل معکوس مواجه است: ذهن کیهانی چگونه به ذهن‌های کوچک‌تر منشعب می‌شود و چرا ساختار و محتوای تجربه‌ی آن شبیه تجربه‌ی ما نیست؟ 
  •  ایده‌آلیسم ماکرو نمی‌تواند توضیح دهد که اشیایی که اکنون ادراک نمی‌شوند (مانند سنگ‌های آن‌سوی ماه) چگونه وجود دارند. 

آیا آن‌ها «تجربه‌های بالقوه» هستند یا توسط ذهنی برتر تجربه می‌شوند؟ این همان مسئله معروف فلسفی است:  «اگر در جنگلی درختی بیفتد و هیچ‌کس آن را نشنود، آیا صدایی تولید شده است؟»  برای پاسخ به همه‌ی این مسائل باید بی‌نهایت امکان را بپذیریم و این موجب از دست رفتن قدرت تبیین می‌شود. 

مقایسه با فیزیکالیسم و مسئله ذهن-بدن

6

کشتی‌شکستگی، اثر. جی. ام. دبلیو. ترنز، ۱۸۰۵

ایده‌آلیسم متافیزیکی در برابر فیزیکالیسم قرار دارد، بنابراین باید دید در برابر مشکلات بزرگ فیزیکالیسم، از جمله مسئله ذهن-بدن، چگونه عمل می‌کند.  فیزیکالیسم نمی‌تواند به شکل رضایت‌بخش رابطه میان ذهن و ماده را توضیح دهد، مگر با حذف ذهن یا شکستن علیت.  ایده‌آلیسم مسئله ذهن-بدن را با حذف بدن حل می‌کند، همان‌طور که ماده‌گرایی ذهن را حذف می‌کند!  در این دیدگاه، مسئله دشوار آگاهی نیز حل می‌شود، زیرا همه‌چیز در ذات خود ذهنی است. اما این پرسش باقی می‌ماند که چرا فقط برخی موجودات آگاهی و هدف‌مندی دارند و دیگران نه. 

همچنین «شکاف تبیینی» در ایده‌آلیسم به شکل معکوس ظاهر می‌شود: چگونه تجربه‌ی ذهنی می‌تواند جهان عینی و قوانین منظم آن را پدید آورد؟ به بیان دیگر، شکاف آفرینش جای شکاف تبیینی را می‌گیرد. در نهایت، حذف ماده به همان اندازه نامعقول است که حذف ذهن. 

فیزیکالیسم یا ایده‌آلیسم؟ 

هرچند ایده‌آلیسم متافیزیکی برخی از مشکلات بنیادین فیزیکالیسم را رفع می‌کند، اما خود با دشواری‌های مشابهی روبه‌روست و مسئله ذهن-بدن را به شکل کامل حل نمی‌کند. بنابراین، انتخاب میان فیزیکالیسم و ایده‌آلیسم در نهایت به این بستگی دارد که کدام دسته از مشکلات حل‌ناشدنی را آسان‌تر می‌پذیرید. 

اخبار مرتبط

منبع: فرادید
آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ارسال به دیگران :

نظر شما

وب گردی