فلسفۀ «فارابی»؛ مردی که فلسفۀ یونانی را با اسلام پیوند داد

فارابی با درآمیختن خردگرایی یونانی با اندیشه اسلامی، اثری ماندگار بر مابعدالطبیعه، سیاست و فلسفه به‌جای گذاشت که بعدها دوباره در جهان مسیحی نیز پژواک یافت.

فارابی نه‌تنها فیلسوفی بزرگ، بلکه پلی میان دو جهان فکری بود. او که به‌عنوان «معلم دوم» (پس از ارسطو) شناخته می‌شود، نقشی بنیادین در پیوند فلسفه یونانی با اندیشه اسلامی داشت. این آمیزش، هم فلسفه اسلامی و هم فلسفه غربی را در قرون میانه شکل داد. 

 فارابی با الهام از آثار افلاطون و ارسطو کوشید اندیشه‌های آنان را در نظام متافیزیکی، سیاسی و منطقی اسلام ادغام کند. او باور داشت که می‌توان در عین داشتن ایمان، خردمند هم بود؛ برداشتی نو که اثراتی ژرف به‌جای گذاشت. اما فارابی چگونه توانست فلسفه یونان را بازتفسیر کند، بی‌آنکه روح آن را از میان ببرد؟ 

فارابی؛ معلم دوم و تأثیرات یونانی او

1

تصویر هنری فارابی در کتاب «کرونیکاروم» یا «تواریخ» چاپ ۱۴۹۳ میلادی
فارابی چنان شیفته ارسطو بود که او را «معلم» خود به حساب می‌آورد. اما او تنها مقلد نبود؛ بلکه با آمیختن فلسفه یونان با تفکر اسلامی، بنیان‌گذار رویکردی نو شد. 

همچون بسیاری از اندیشمندان، فارابی آثار افلاطون و ارسطو را با دقت فراوان بررسی کرد تا اندیشه‌های آنان را گسترش دهد. او از آموزه‌های ارسطو، به‌ویژه از تأکید او بر منطق و مابعدالطبیعه به‌عنوان راهی برای شناخت ژرف‌تر جهان بهره گرفت. 

در زمینه فلسفه سیاسی افلاطون که به چگونگی برپایی جامعه‌ای آرمانی با حاکمانی خردمند می‌پردازد، فارابی به جای آن‌که مفاهیم او را به‌شکل کامل اقتباس کند، آن‌ها را در اندیشه خویش ادغام و بازآفرینی کرد. 

او استدلال کرد که دین و فلسفه نه دشمن، بلکه دو مسیر موازی برای رسیدن به حقیقت هستند، با این تفاوت که دین حقایق را از راه ایمان و نمادها بیان می‌کند، در حالی‌که فلسفه از منطق و استدلال بهره می‌گیرد. 

این دیدگاه، بعدها بر اندیشمندانی چون ابن‌سینا و ابن‌رشد اثر گذاشت و نشان داد که می‌توان اندیشه یونانی را در قالب زبان و فرهنگ اسلامی بازگو کرد. 

تأثیر ارسطو بر فارابی

2

نقاشی «سه فیلسوف»، اثر جورجونه، ۱۵۰۸–۱۵۰۹ میلادی

فارابی نه‌تنها ارسطو را می‌ستود، بلکه آموزه‌های او را گسترش داد و در چارچوبی اسلامی بازتعریف کرد. او همچون ارسطو بر نقش بنیادین منطق در فهم جهان تأکید داشت، اما آن را در خدمت معرفت دینی قرار داد. 

او نظام استدلال قیاسی (قیاس منطقی) را تکامل بخشید تا علمای مسلمان بتوانند باورهای دینی را با استدلالی روشن و قاطع تأیید کنند. از دید او، تحلیل فلسفی نه‌تنها ایمان را سست نمی‌کند، بلکه می‌تواند پشتیبان آن باشد. 

فارابی همچون ارسطو، خدا را «علت نخستین» می‌دانست؛ طبق این اصل، هر آنچه در جهان وجود دارد از نظم الهی سرچشمه می‌گیرد. این پیوند میان عقل‌گرایی یونانی و الهیات اسلامی بعدها بر ابن‌سینا و ابن‌رشد اثر عمیقی گذاشت. 

فلسفه سیاسی فارابی

فارابی نه‌تنها فیلسوف، بلکه سیاست‌مداری نظری هم بود. او همچون افلاطون به نقش خرد در رهبری باور داشت، اما دیدگاهی تازه عرضه کرد. 

او در اثر خود با نام «المدینة الفاضلة» (شهر فاضله)، جامعه‌ای آرمانی را توصیف کرد که در آن، هر فرد نه برپایه انتخاب شخصی، بلکه متناسب با استعداد و توانایی‌هایش جایگاهی دارد. همان‌گونه که هر اندام بدن کارکردی ویژه دارد، جامعه هم بر پایه هماهنگی نقش‌ها استوار است. 

در عین بهره‌گیری از نظریه سیاسی یونان، او فضیلت اخلاقی را هم برای حاکمان ضروری دانست؛ اصلی که از تعالیم اسلامی عدالت و رهبری سرچشمه می‌گرفت. این نگرش بعدها در اندیشه سیاسی اسلامی ریشه دواند. 

نسبت دین و فلسفه

4

نقاشی «دیدار عالمان الهی»، اثر عبدالله مصوّر، حدود ۱۵۴۰–۱۵۵۰ میلادی

فارابی دین و فلسفه را نه دشمن، بلکه مکمل هم می‌دانست. از دید او، «دین» از راه وحی و تمثیل و «فلسفه» از راه عقل و استدلال، به حقیقت می‌رسند. 

او تفاوت پیامبران و فیلسوفان را چنین بیان کرد: پیامبران پیام خود را مستقیم از خدا دریافت می‌کنند و آن را به زبان قابل‌درک برای مردم بازمی‌گویند؛ در حالی که فیلسوفان از راه تفکر منطقی و تحلیل به نتایج مشابه می‌رسند. 

این رویکرد، الهام‌گرفته از نظریه مُثُل افلاطون بود و در عین حال، بسیاری را به این پرسش برانگیخت که آیا عقل و ایمان می‌توانند هم‌زیست باشند یا همیشه در تنش هستند؟ 

مابعدالطبیعه و مفهوم علت نخستین

5

نقاشی «فیلسوف در حال تأمل»، اثر رامبراند، ۱۶۳۲ میلادی 

فارابی با الهام از مفهوم «محرک نامتحرک» ارسطو، تفسیر اسلامی خود را عرضه کرد. او بر این باور بود که همه هستی از خداوند سرچشمه می‌گیرد، که هم مبدأ وجود است و هم منشأ معرفت. 

در جهان‌بینی فارابی، مراتب هستی و ادراک هر دو از خداوند سرچشمه گرفته و به‌شکل سلسله‌مراتبی از او سرازیر می‌شوند. هرچه موجودی به خداوند نزدیک‌تر باشد، چون فرشتگان و عقول آسمانی، از ادراکی خالص‌تر و روشن‌تر برخوردار است و هرچه از او دورتر شود، مانند انسان، درک او محدودتر می‌شود. 

این نگرش، که بعدها به نام نوافلاطونیسم اسلامی شناخته شد، اثری ژرف بر ابن‌سینا گذاشت و مبنای مفهوم «وجود ضروری» را پدید آورد. 

میراث فارابی

تأثیر فارابی فراتر از جهان اسلام بود. اندیشمندانی چون ابن‌سینا و ابن‌رشد از اندیشه‌های او در منطق، متافیزیک و نسبت عقل و ایمان بهره گرفتند. آثار او در قرن دوازدهم میلادی به لاتین ترجمه شد و در شکل‌گیری فلسفه مدرسی اروپا نقشی کلیدی داشت. 

توماس آکوئیناس نیز از روش فارابی در تلفیق عقل و ایمان الهام گرفت. بدین ترتیب، فارابی پلی فکری میان اسلام، یونان و مسیحیت ایجاد کرد. 

حتی امروز نیز پروژه فکری فارابی، یعنی پیوند میان علم و ایمان، همچنان الهام‌بخش است. او نشان داد علم و دین می‌توانند به‌جای تقابل، مکمل هم باشند و هر دو در جست‌وجوی حقیقت و زندگی نیک نقش ایفا کنند.

اخبار مرتبط

منبع: فرادید
آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ارسال به دیگران :

نظر شما

وب گردی